یا قمر بنی هاشم
زينب، زينب، زينب...
نظرات شما عزیزان:
زينب(س) اكنون با دل خودش چه مي كند؟ با دل سكينه چه مي كند؟
اين حكيم بن طفيل است كه نخلستان را دور زده و از مقابل با عمود آهنين پيش مي آيد.
بگيريد اين تتمه جان عباس را كه از آبرويش گرانبهاتر نيست.
حسين جان! جانم به فدات! تو از اين پس چه مي كني؟
مي دانم كه با رفتنم پشت تو خواهد شكست از اين پس تو با پشت خميده چه مي كني؟!
حسين جان! يك عمر در آرزوي رسيدن به كربلا زيستم، يك عمر به عشق نينوا تمرين سقايت كردم، يك عمر به شوق عاشورا شمشير زدم... يك عمر همه حواسم به اين بود كه نقش عاشقي را درست ايفا كنم و به آداب عاشقي مودب باشم. اما درست در اوج حادثه ... شاخسار دستانم از درخت بدن فرو ريخت.
مشك اميدم دريده شد و آب آرزوهايم هدر رفت درست در لحظه اي كه مي بايست هستي ام را در دستهايم بريزم و از معشوق خودم دفاع كنم، دست هايم از كار افتاد. من شعله متراكمي بودم كه مي توانستم تمام جبهه دشمن را به آتش بكشم و خاكستر كنم اما در نطفه اتفاق شكستم و در عنفوان اشتعال فرو نشستم.
حسين جان! مرا ببخشا كه نشد برايت بجنگم و از حريم آسماني ات دفاع كنم.
اين آخرين ضربه دشمن است كه پيش مي آيد و مرا از شرمساري كودكانت مي رهاند. اي خدا! اين فاطمه(س) است، اين زهراي مرضيه است كه آغوش گشوده است تا سر مرا به دامن بگيرد.
اين فاطمه است كه فرياد مي زند: پسرم! عباسم!
من كي ام؟! جان هستي فداي لحظه ديدارت فاطمه جان!
برادرم! حسين جان! مادرمان فاطمه مرا به فرزندي قبول كرده است.
اكنون برادرت را درياب، برادرم!»
By Ashoora.ir & Night Skin